محل تبلیغات شما

شخصی به نام حارث بن نعمان فهری که با امام علی علیه السلام دشمنی می‌ورزید، سوار بر شتر به پیش آمد و گفت:

ای محمد، ما را به خدا خواندی، پذیرفتیم؛ نبوت خود را مطرح کردی، لااله الّا اللّه و محمد رسول اللّه گفتیم؛ ما را به اسلام دعوت کردی، پذیرفتیم؛ گفتی نماز درپنج وقت بخوانید، خواندیم؛ به زکات و روزه و حج و جهاد سفارش کردی، اطاعت کردیم، حال پسرعموی خود را امیر ساختی، نمی‌دانیم این حکم از طرف خداست یا با اراده شخصی تو پیدا شده است؟

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: به خدایی که جز او خدایی نیست این حکم از طرف اوست و من وظیفه ای جز ابلاغ آن نداشتم. حارث بن نعمان پس از شنیدن این جواب، خشمناک شده، سر به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا، اگر آنچه محمد درباره علی می‌گوید، از طرف تو و به امر توست، سنگی از آسمان بر من فرود آید و مرا عذاب کند. هنوز سخنان او به پایان نرسیده بود که از آسمان، سنگی بر او فرود آمد و او را به هلاکت رساند و بدین سان سزای جسارت خود را به مقام ولایت دریافت کرد.

کتاب گلشن سیاه قلم - طلسمات سیمرغ

کتاب کنوز الاسرار الخفیه نوشته شیخ موسی افشاری - کامل

چرا شیعیان با دست باز نماز می خوانند - حالت دستها در اهل سنت چگونه است؟

کردی، ,اللّه ,محمد ,پذیرفتیم؛ ,خدا ,رسول ,را به ,خود را ,از طرف ,و گفت ,حکم از

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

siopomehrca تور ترکیه 95 | هتل های ترکیه جادوی انتظار قفل الکترونیک مادر blogceptphini محمداقبال مه ولات mulmocenic ❤داستان های معجزه آسا❤ توبه نصوح، مردی که در حمام زنانه کار می کرد.